به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، «وفاق ملی» شعار اصلی دولت چهاردهم است. در شرایط فعلی که کشور با تهدیدات بیرونی و برخی اختلافات درونی مواجه است لزوم توجه به وفاق ملی بیش از پیش احساس میشود. وفاق مانند شیرازهای است که دفتر ملت را به هم پیوند میدهد و با از بین رفتن آن، جامعه از هم گسسته و گسیخته میشود.
اما آیا وفاق ملی از دریچه آموزههای دینی و فقهی هم قابل بررسی است؟ آیا شعار وفاق ظرفیت تبدیل شدن به گفتمان را دارد؟ نسبت وفاق با نفاق و دورویی چیست؟
بنابر روایت از خبرنگار ایکنا در گفتوگو با حجتالاسلام مسعود ادیب، عضو هیئت علمی دانشگاه مفید به موضوع «ظرفیتهای دینی وفاق ملی» پرداخته تا این امر مهم را از منظر دین تحلیل و بررسی کند.
بخش اول این گفتوگو قبلا با عنوان «وفاق اجتماعی در وضعیت نگران کننده است» منتشر شده است. در ادامه بخش دوم و پایانی این گفتوگو را مطالعه میکنیم؛
ایکنا ـ آیا در تاریخ اسلام رخدادهای مشابهی که اهمیت وفاق را بتواند نشان دهد داشتهام؟
بله؛ وفاق یکی از مهمترین شیوهها در سیره و سنت پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) است البته فعلاً در سطح سیاسی صحبت میکنیم و اگر در سطح اجتماعی نگاه کنیم شواهد بسیاری داریم. رسول خدا(ص) در سطح سیاسی وقتی که وارد مدینه میشوند شروع میکنند با قبایل مختلف عرب و یهود در یثرب آن زمان پیمان میبندند که این پیمانها مبتنی بر اهداف مشترک و حفظ امنیت و آرامش است تا با هم همکاری کنند و معنای وفاق همین است و تا وقتی هم که طرف مقابل همکاری و تعهد را حفظ کرده، همکاری را ادامه دادهاند.
کشور که فقط برای شیعیان نیست؛ ایران ۹۰ میلیون نفر جمعیت دارد و فقط ما مالک کشور نیستیم و غیرمسلمانان و غیرشیعیان هم به قدر خود مالک مشاع این کشور هستند. ما اکثریت هستیم اما آنها که اقلیت هستند به قدر مشاع در این کشور سهم و حق دارند و باید حق آنها را هم رعایت کرد و فرقی از این جهت ندارد. آموزههای تشیع نه تنها ما را از وفاق بازنمیدارد بلکه ما را به وفاق دعوت میکند
پیامبر(ص) در مواقعی حتی با مشرکین هم پیمان بستند و در سوره «توبه» میبینیم که میفرمایند مشرکین دیگر حق ادامه حضور در حرم الهی را ندارند مگر کسانی که پیمان بستند و بر سر پیمان خود ماندند؛ یعنی نشان میدهد که پیامبر(ص) حتی با مشرکین هم پیمان بستند و اهداف مشترک و منع تخاصمی وجود داشته است و نوعی از وفاق صورت گرفته است.
امیرالمؤمنین(ع) اختلافنظرهای اساسی با خلفای قبل از خود داشتند اما عملاً بر سر مسائل مهمتری مثل اصل باقی ماندن اسلام و پرهیز مجادلات درونی و تشتت و شکست در جبهه مسلمین وفاق کردند. درست است که حضرت در امور سیاسی و حکومتی هیچ دخالتی نکردند ولی به اصحاب خود اجازه مداخله دادند و خیلی از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) کارهای سیاسی و سمتهای سیاسی، نظامی و حکومتی در دولت خلفا مخصوصاً در زمان خلیفه دوم قبول کردند.
خود امیرالمؤمنین(ع) در عین اینکه هیچ سمت خاصی را قبول نکردند اما در سمت مشاورت و خیرخواهی امین هر وقت محل مشورت قرار میگرفتند دریغ نمیکردند؛ بنابراین روش و سیره امامان(ع) اینگونه بوده است. این موضوع در سطح سیاسی است و در سطح اجتماعی ما روایات فراوانی از همراهی ائمه(ع) با عموم مردم و جامعه داریم و سفارشهای متعدد و مؤکدی هست که با بقیه مسلمانان نشست و برخاست کنید به عیادت و دیدن آنها بروید و در مراسم تشییع جنازه و نمازهای آنها شرکت کنید و همه اینها به معنای یک همزیستی مسالمتآمیز و یک نوع همراهی و وفاق است.
در روایت است که امام صادق(ع) در شبی مشغول حمل کیسه نان بودند که یکی از اصحاب را تصادفاً دیدند و آن فرد به کمک امام(ع) آمد و بعد به منطقهای به نام «ظله بنیساعده» رفتند و در این مکان افراد بیخانمان حضور داشتند و حضرت در آنجا آهسته، زیر سر هر یک، قرص نانی میگذاشتند؛ آن فرد در این هنگام به امام میگوید «این افراد هیچ کدام از موالیان شما نیستند و مذاهب دیگری دارند و افراد سر به راهی نیستند.» حضرت فرمودند که «میدانم که نیستند و اگر اینگونه بود که باید نمک سر سفره خود را هم با این افراد تقسیم میکردیم ولو اینکه میدانیم اینگونه نیستند باید آن مقداری که میتوانیم به آنها خدمات ارائه کنیم.» این رفتار را میتوان همزیستی مسالمتآمیز، محبت و وفاق اجتماعی نامگذاری کرد؛ بنابراین سیره امامان ما در عرصه اجتماعی و سیاسی وفاق بوده است و مثالهای خوبی را میتوان ذکر کرد.
ایکنا ـ برخی با محور قرار دادن اسلام و حتی تشیع معتقدند که وفاق ملی امری انحرافی است و باید بر اساس آموزههای تشیع که حق است به وفاق رسید؛ در این باره چه میتوان گفت؟
یکی از آموزههای اصیل تشیع تحمل دیگران است که باید برای دیگران حق قائل شد. این جمله مذکور در عهدنامه مالکاشتر که میفرماید «وَ أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَهَ لِلرَّعِیَّهِ وَ الْمَحَبَّهَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ، وَ لَا تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ، فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ» یعنی دلت را از رحمت رعیت پر کن و لطف و توجه به آنها را فراموش نکن که آنها یا برادران دینی یا همتایان تو در آفرینش هستند؛ این نگاه از آموزههای دینی است. مگر امامان ما با دیگران چه میکردند؟
مضاف بر اینکه کشور که فقط برای شیعیان نیست؛ ایران ۹۰ میلیون نفر جمعیت دارد و فقط ما مالک کشور نیستیم و غیرمسلمانان و غیرشیعیان هم به قدر خود مالک مشاع این کشور هستند. ما اکثریت هستیم اما آنها که اقلیت هستند هم در این کشور سهم و حق دارند و باید حق آنها را هم رعایت کرد و فرقی از این جهت ندارند. آموزههای تشیع نه تنها ما را از وفاق بازنمیدارد بلکه ما را به وفاق دعوت میکند مگر اینکه کسانی از تشیع، حرفهای عجیب و غریبی را مراد کرده باشند که برای امیرالمؤمنین(ع) و امام صادق(ع) مظلومیت مضاعف است که چنین حرفهای تند و افراطی را به نام تشیع مطرح میکنند.
ایکنا ـ فکر میکنید در وضعیت فعلی شعار وفاق ملی چقدر در کشور ما قابلیت اجرا دارد و موانع احتمالی اجرا شدنش را چه مسائلی میدانید؟
موانع فکری و نظری خیلی زیاد نیستند و اگر هم وجود دارد میتوان با بحث و گفتوگو حل کرد اما افراد مخالف وفاق تعداد زیادی نیستند که از نظر فکر و نظر مانع باشند و از نظر فکری و نظری بسیار تأثیرگذار نیستند؛ موانع اصلی بیشتر بر سر منافع است و تعارض منافع وجود دارد یعنی کسانی که بیشترین درگیری را بر سر نوع مسائل دارند اتفاقاً با غیرمسلمانان و غیرشیعیان دعوا ندارند بلکه دعوا بر سر قدرت، ثروت و موقعیتهایی است که حاضرند برای آن با بیدینها هم همکاری کنند و دست در دست بگذارند اما با مسلمانان شیعه نماز شبخوان همراهی نکنند بلکه او را متهم به انواع اتهامها کنند برای اینکه منافع خود را پیگیری کنند.
اگر مسئولان امر از قالب گفتوگو با خواص بیرون بیایند و واقعاً (نه به صورت نمایشی) مخاطب خود را عموم جامعه قرار دهند و بتوانند اعتماد جامعه را جلب کنند به گمانم ملت ما هنوز هم ظرفیت باور کردن مسئولان را دارند؛ یعنی مردم صداقت را باور میکنند در صورتی که واقعاً صداقت ببینند و احساس نکنند که این گفتوگوها یک زمینه و فرصتی برای طرح شعار دولت و پروتکلها است. برخی مردم به رغم اینکه تاحدی ناامید هستند اما اگر احساس کنند که واقعاً قرار است یک اتفاق جدی بیفتد و دولت به لوازم آن واقعاً ملتزم شود مانند همیشه میآیند و راهش این است که دولت با عموم مردم صادقانه و مستقیم ارتباط برقرار کند.
ایکنا ـ آیا وفاق ملی قابلیت تبدیل شدن به گفتمان را دارد و ملزومات گفتمان شدنش چیست و چه باید کرد؟
این موضوع را باید جامعهشناسان و فیلسوفان اجتماع پاسخ دهند اما وفاق زمانی به گفتمان تبدیل میشود که یک پذیرش عمومی اتفاق بیفتد؛ همانطور که در پاسخ سؤال قبل عرض کردم پذیرش عمومی منوط به این است که مردم باور کنند که این بخشی از تبلیغات دورهای حکومتی نیست.
دولتهای بعد از انقلاب، مخصوصاً بعد از جنگ هر کدام یک شعار و عنوانی داشتند که دولت آقای هاشمی رفسنجانی با شعار سازندگی؛ دولت آقای خاتمی با شعار اصلاحات؛ دولت آقای احمدینژاد با شعار خدمت؛ دولت آقای روحانی با شعار اعتدال؛ دولت مرحوم آقای رئیسی با شعار دولت مردم بود و دولت آقای پزشکیان هم عنوان وفاق را انتخاب کرده و تقریباً تنها عنوانی که در این بین باقی ماند و به گفتمان تبدیل شد اصلاحات بود. اینکه آقای پزشکیان خواهند توانست که وفاق را به یک گفتمان تبدیل کنند یا خیر نیازمند شناخت و زمان بیشتر است و باید دید در میدان چه اتفاقاتی رخ خواهد داد.