گروه اندیشه: هانری کربن، از تشیع تفسیر نوینی ارائه کرد، که شاید از این منظر قبلا این گونه تفسیر نکرده بود، در باره تشیع «او بر آن است که با وجود پذیرش تفاوتها، این تفاوتها در تردیدهای ما نیست، بلکه در حقایق ما هستند. یعنی یک حقیقت واحد وجود دارد که ما با آن مواجهه تاویلی داریم و هر مواجههای مبتنی بر یک سطح از فهم هست منتها موازی. در این حالت با اینکه یک فهم برتر وجود دارد، اما ما باید به همه فهمها احترام بگذاریم و با آنها متساهلانه برخورد کنیم.» چنین دیدگاهی را از زاویه ای دیگر در کتاب تشیع علوی و تشیع صفوی، علی شریعتی ارائه کرده است. از نظر او، هرگاه گروهی مدعی ارائه برداشتی مطلق از تشیع بوده، این ظرفیت همواره وجود داشته داشته که این سوال مطرح شود: کدام تشیع؟. ماهیت مطلب انشاالله رحمتی، در فصلنامه سیاست نامه راجع به تکثر برداشت، در تشیع است که نشان می دهد هیچ گروه بنیادگرایی در عمل قادر نیست بگوید برداشت نهایی از اسلام را به جامعه بشری ارائه کرده است. در زیر خلاصه ای از این مقاله از نظرتان می گذرد. به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، او می نویسد:
هانری کربن بسیار خوب تفاوت تشیع با اقران خودش و تفاوت ایران با اقران خودش را فهمیده و آن را در قالب «اسلام ایرانی» تبیین کرده است. از نظر کربن ویژگی اصلی اسلام ایرانی ناظر به تاویل است و مواجهه تشیع با اسلام، مواجههای تاویلی است نه تنزیلی. برای کسی که شیعه نیست و یا برای کسی که در ایران زندگی نمیکند، وحی پیامبر با وفات پیامبر به پایان میرسد و در واقع تنزیل به پایان میرسد. ناگفته پیدا است که در این حالت متن کتاب مقدس هم یک معنای ثابت بیشتر ندارد. همین کافی است تا نوعی جمود و تصلب و عدم تسامح پیش آید. تمایل هانری کربن به تشیع به خاطر تاویل است که از متن معناهای متعددی را استخراج و استفهام میکند.
هانری کربن بر آن است که تفکر شیعی یک تفکر انقلابی، و نه شورشی است. انقلابی به این معنا که همیشه شیعه یک فهم در حال تحول را از نبوت و دیانت به پیش میبرد. به همین دلیل به راحتی نمیتوان تشیع را تسلیم یک ایدئولوژی خاص کرد. این نکته بسیار مهمی است که تشیع، تفکری انقلابی است که قابل تحویل به ایدئولوژی نیست، اما اسلام غیرشیعی مستعد تبدیل شدن و متمایل شدن به ایدئولوژی است.
نکته دیگر بحث تساهل است. در مغربزمین به دلیل نسبیت فهم و عدم باور به حقیقت مطلق، تساهل امری ضروری و لازم به شمار میآید. جالب است که نظریات معطوف پلورالیسم که روشنفکری دینی از آن بهره میبرد نیز همینگونه تدوین شدهاند. اما کربن به نوع دیگری به این نسبیت و تفاوت فهمها مینگرد. او بر آن است که با وجود پذیرش تفاوتها، این تفاوتها در تردیدهای ما نیست، بلکه در حقایق ما هستند. یعنی یک حقیقت واحد وجود دارد که ما با آن مواجهه تاویلی داریم و هر مواجههای مبتنی بر یک سطح از فهم هست منتها موازی. در این حالت با اینکه یک فهم برتر وجود دارد، اما ما باید به همه فهمها احترام بگذاریم و با آنها متساهلانه برخورد کنیم، چون همه در یک مسیر واحد قرار دارند. ناگفته پیدا است که جهان اسلام در دوره معاصر به این دو نکتهای که از مباحث هانری کربن دریافته میشود، بسیار نیاز دارد: یکی اینکه مذهب را به ایدئولوژی فرونکاهیم و دیگری اینکه با همدیگر متساهلانه برخورد کنیم.
واقعیت این است که هر حقیقتی اگر از مبنای معرفتی خودش تهی بشود تبدیل به خرافه میشود. از سوی دیگر اگر فردی نااهل و یا ظاهرگرا حقیقتی را بدون شناخت به مبانی آن برای عوامالناس بر روی منبر فریاد بزند، آن حقیقت در میان مردم تبدیل به خرافه خواهد شد. وقتی حدیث پیامبر اسلام که میفرماید: أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ نُورِی بدون توجه به مبادی و مبانی آن منتشر شود، تبدیل به یک امر صرفا خارج از فهم بشری میشود و ارزش معنایی و معنوی آن از بین میرود. به همین مقیاس اگر هانری کربن سخن از حقیقت محمدی میگوید، ناظر به مستندات روایی و قرآنی وعرفانی و فلسفی آن است که بدون آنها این حقیقت تبدیل به خرافه میشود. اگر ما میبینیم که کربن سخنی را در آثار خود مطرح کرده است که یکی از افراد نااهل یا ظاهرگرا هم از همان سخن بهره میجوید، نباید به غالی بودن کربن صحه بگذاریم، بلکه باید عمق تفسیر و تاویل او را دریابیم و تفاوت میان نگاه عمقی و باطنی با نگاه سرسری و ظاهری را تفکیک کنیم. اگر بخواهیم اینگونه حکم به غالی بودن بدهیم، اکثر معتقدات شیعه غالی است، اما نکته مهم مبانی معرفتی آن است که توسط فردی نظیر کربن به روشنی بیان شده است.
متن کامل این مقاله را میتوانید در شماره سیزدهم سیاستنامه مطالعه کنید.
۲۱۶۲۱۶