به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از اطلاعات آنلاین، «غفلت» از ساختههای استودیو «پارسفیلم» به مدیریت اسماعیل کوشان که نام علی کسمایی را به عنوان فیلمنامهنویس و کارگردان بر پیشانی دارد و ناصر ملکمطیعی و جمشید مهرداد در آن ایفای نقش کردهاند، محصول سال پرماجرای ۱۳۳۲ است که اخیراً ترمیم شده و قرار است نسخهای باکیفیت از آن در جشنواره رتردام هلند به نمایش درآید.
«غفلت» داستان جوانی به نام ناصرقلی است که با فروش املاک پدریاش در روستا به همراه همسر و تنها پسرش رهسپار تهران میشود و در تهران با دوستانی معاشرت میکند که توجه او را از زندگی و خانوادهاش دور میکنند. روزی ناصر متوجه میشود که همسرش به خانه دوستش، جمشید، رفته و خودش را به خانه جمشید میرساند و به خیال اینکه جمشید را در درگیری کشته میگریزد و به همراه پسرش به شمال میرود. بعدتر ناصر میفهمد که جمشید زنده است و او بیهوده فرار کرده. اما دست تقدیر خوابی دیگر برای ناصر دیده و قرار نیست به این راحتی زندگی او سر و سامان بگیرد. پسر ناصر گم میشود و خود ناصر هم در تصادفی بیناییاش را از دست میدهد. همسرش در غیاب او در بستر بیماری میمیرد و خودش بعد از نابینا شدن در خیابان دستفروشی میکند و پسرش هم به جمع گروههای متکدی پیوسته است. زمانی که هیچامیدی نیست پدر و پسر به هم برسند، خیلی اتفاقی ناصر پسرش را در خیابان پیدا میکند و یوسف گمگشتهاش را بازمییابد.
از همین پایان فیلم شروع کنیم که پدر نابینا، یعقوبوار، پسرش را پیدا میکند. به رغم اینکه این تمثیل ممکن است در نگاه اول با موقعیت ناصرقلی همخوانی داشته باشد (او هم کور شده و هم پسرش را گم کرده)، اما واقعیت این است که پایان فیلم اصلاً همچون داستان یعقوب و یوسف با شادی و خوشی توأم نیست. ناصرقلی که همه زندگیاش را باخته با فرزندی که چند سال از او دور بوده، در تهرانی که شهر مهربانی در فیلم به تصویر کشیده نشده، میخواهد چه کند؟ چه آیندهای در انتظارشان است؟ از کجا معلوم که رسیدن پدر و پسر به هم مایه خوشبختیشان شود؟
فیلمبرداری «غفلت» قبل از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به پایان رسید و همانطور که حسین حسینی در کتاب «راهنمای فیلم سینمای ایران» مینویسد ربط دادن آن به این رخداد مردود است. هرچند تاریخنگاری مثل فریدون جیرانی اصرار دارد که حال و هوای پر از درد و رنج فیلم را ناشی از جو اختناق پس از ۲۸ مرداد بداند.
فیلم در زمان نمایشش با نقدهای منفی مواجه شد. طغرل افشار، از پیشگامان نقدنویسی در سینمای ایران، در هفتهنامه «کاویان» نوشت: «در فیلم اینطور وانمود میشود که از بدبختی نمیتوان جلوگیری کرد. هیچگونه تلاش و مبارزهای قادر نیست از بدبختی و تیرهروزی انسانها جلوگیری کند…، این طرز فکر ایجادن روح بدبینی و ناامیدی است. » منوچهر وطنپور نیز در هفتهنامه «ستاره سینما» کیفر نشدن بدکاران فیلم را یکی از ضعفهای «غفلت» ارزیابی کرد. حالا که به فیلم نگاه میکنیم برخی تصاویر آن از تهران و شمال کشور مایههای رئالیستی دارد که تا حدی به فیلم روح میدهد و داستان اغراقشده آن را که مصنوعاً پر از درد و رنج است، قابل تحمل میسازد.
به گفته حسن حسینی، تصاویرِ سردر باغ ملی، میدان توپخانه، میدان بهارستان، چهارراه مخبرالدوله، خیابان فردوسی، بیمارستان و زایشگاه میثاقیه در فیلم، اسنادی بصری از زندگی شهری در تهران اوایل دهه ۱۳۳۰ است.
هزینه تولید «غفلت» ۱۰۰ هزار تومان ذکر شده و حدود ۱۰۰ روز در سینما «متروپل» و سینما «هما» روی پرده بود که جمعا در حدود ۲۳۰ تا ۲۴۰ هزار تومان فروخت. این فیلم احتمالاً اولین فیلم سینمای ایران است که برایش شب افتتاحیه به سبک فیلمهای هالیوودی ترتیب داده شد و در آن چهرههای مشهور، از جمله سناتور مجلس مطیعالدوله حجازی که پدر همسر ناصر ملکمطیعی بود، حضور داشتند.
ملکمطیعی بعد از «ولگرد» (۱۳۳۱) از تولیدات استودیو پارسفیلم بود و بخصوص با «غفلت» رفتهرفته به جوان اول سینمای ایران در دهه ۱۳۳۰ بدل شد. دستمزد ملکمطیعی برای این فیلم ۲ هزار و ۵۰۰ تومان بود که با آن یک بیوک قرمز خرید. بازیگر روبهروی او در این فیلم، جمشید مهرداد، نیز به قامت جوان فوکلی درآمد و در چند فیلم این تیپ را تکرار کرد.
غفلت در سال ۱۳۴۷ زیر نظر اسماعیل کوشان و به کارگردانی مهدی رئیسفیروز به نام «گرداب گناه» بازسازی شد که موفقیت فیلم اصلی را نداشت.
۲۵۹