اهمیت تفسیر و چاره جویی برای چالشها از آن روست که تهران همواره در رفتار محتاطتر از گفتارهایش بوده است. بنابراین کشف جانمایه تفسیر چالشها، امکانی برای پیش اندیشی سیاسی خواهد بود اگر به راستی تهران نخواهد خود را به باد حوادث بسپارد.
مشکل بزرگ تهران در ابراز سیاستهایش به شیوههای تبلیغی آن مربوط میشود. این شیوه به طور معمول آمیختهای از شعارها و بلندگوییهایی است که الزاماً در همه شرایط پاسخگوی اهداف راهبردی آن نیست؛ به ویژه هنگامی که صورت اختلافات تهران با غرب و به تبع آن جامعه جهانی هر روز شکل پیچیدهتری مییابد. غرب در سطحی گسترده با برجسته کردن سیاستهای تهران به عنوان یک مشکل امنیتی، میکوشد اجماعی جهانی را علیه آن شکل دهد. ابزار تهران برای مقابله با حجم بالای تبلیغات و کنشهای سیاسی _ اقتصادی محدود است. در این حال سپردن خود به باد حوادث و واکنشهای دفعی نمیتواند به کنترل اوضاع کمک کند؛ وقتی هنوز ایده و ابتکاری پیش برنده از دیدهها پنهان باشد. توقف در خصومتها و واکنشهای خصومتآمیز، تاریخ مصرف دارد.
اگر به راستی تهران نمیخواهد خود را گرفتار در ورطهای کند که مخالفانش برای آن تدارک دیدهاند، لازم است به سرعت جعبه ایدههایش را گشوده و گزینه مطلوب را در دستور کار فوری قرار دهد. غیر از این ممکن نیست که تنها به واکنشهایی بسنده کرد که حتی توقف در وضع موجود را هم بتوان محقق کرد. سرعت تحولات و کنشهای مهندسی شده در برابر تهران، فرصتها را یکی پس از دیگری خواهد گرفت اگر به راستی انتخابهای روشن در اختیار نباشد.
یکی از اصلیترین گزینهها همانا قبول گفتوگوست. اما لازم است تهران این باور را نه تنها نزد مخاطبانش بلکه در خود پرورش دهد که آیا همچنان به مفهوم گفتوگو به عنوان یک “تاکتیک” مینگرد یا روشی راهبردی برای ایجاد توافق با حاصل جمع متغیر و مفید برای همه طرفها. درست یا غلط،برداشت غرب از روشهای گفتوگوی تهران تا اکنون، اقدامی تاکتیکی تلقی شده که خواسته است “تعلل و تأخیر” را در اقدامهای غرب در همه سطوح اختلافیاش با تهران ایجاد کند. اگر تهران به راستی قرار است به وضع بیثبات شده روابط خود با غرب نقطه پایان گذارد، نیازمند اصلاح تردیدهایی است که مخالفان تنشزدایی بر شعلههای آن بیوقفه میافزایند. آنان همه تلاش خود را میکنند تا کوره “نیمه روشن” جنگ را با خطر “تمام روشن” روبرو کنند.
حال تهران است و انتخابهایی که به گونه سرنوشتساز با آن دست به گریبان است. چنانچه قرار بر گفتوگوی راهبردی است؛ پس لازم است سبک و ماهیت آن متناسب با رویکرد راهبردی باشد. اگر جز این است که در این صورت نیز لازم است صراحت در گفتار را با رفتارش همآهنگ کند. ضرورتهای زمانه ایجاب میکند که روشهای تهران برای چالشهای امنیتی خود به الگوهایی مفهومی نزدیک شود؛ الگوهایی که یا میخواهد با مدیریت بحران و کنترل شتاب تنشها، از رودروییهای خسارتبار پرهیز کند. یا به هر تقدیر رو در رویی را امری اجتنابناپذیر تفسیر میکند. ایستادن در میان بلاتکلیفی تنها سپردن خود به تقدیری است که حوادث رقم خواهند زد.
پرسش کلیدی همچنان به قوت خود باقی است: تهران چالشهای امنیتی خود را چگونه تفسیر میکند؟