۱- طرح صریح مسائلی نظیر «شکست و پیروزی دولت پزشکیان، شکست و پیروزی همه ماست»، «کوچکنمایی نکنید!» درباره حمله رژیم صهیونیستی به ایران، «عدم شتابزدگی!» در پاسخ نظامی به آن و «نمایش کلامی» از وفاق ملی در آخرین نماز جمعه ایشان، جملگی حاکی از ضعف فاحش رسانه ای در کشور داشت که متاسفانه درباره واقعه ی تلخ شام هم تکرار شد تا دوباره رهبری شخصاً به میدان آمده و هم به تحلیل های نادرست پاسخ بدهند و هم به «تبیین شرایط امروز منطقه» و «ترسیم فردای ایران» بپردازند. این ضعف راهبردی رسانه ای کشور گذشته از تحمیل هزینه های فراوان به نظام، می تواند موجب رواج تحلیل های غلط در میان مسئولان شده و موجبات غافلگیری آنان را هم فراهم کند. اینکه رسانه ملی در چند ماه گذشته، با وجود دهها شبکه داخلی و خارجی و صدها کارشناس، موفق به ارائه یک هشدار ساده هم در مورد وقوع واقعه شام نشد، نمونه ای از بارزترین ضعف های آشکار رسانه ای کشور بود که این پیام را در دل خود داشت که مسئولان کشور هم از این به بعد نباید خیلی به رسانه ملی و تحلیل ها و پیش بینی های آن اعتماد کنند!
۲- «غافلگیری رسانه ای کشور» واقعیت دوم رسانه ای در واقعه شام بود که بخوبی حکایت از موفقیت پروژه «مشغول سازی کشور» به اختلافات داخلی در چند ماه گذشته دارد. نگاهی گذرا به پروژه های سیاسی- رسانه ای ماههای گذشته در کشور، نظیر «حذف ظریف از دولت»، «خالی کردن دل مردم از امید به پزشکیان»، «بن بست سازی در مقابل رفع فیلترینگ»، «اصرار بر ابلاغ نابهنگام قانون عفاف و حجاب» و …. به خوبی نشان می دهد که برخی نمایندگان مجلس، تریبون های رسمی و بخشی از رسانه ملی، بجای تمرکز بر بحرانهای در حال گسترش منطقه و تحلیل دقیق شرایط سوریه، چگونه زمینه «مشغول سازی رسانه ای کشور» را فراهم کردند و در نهایت با ارائه «تحلیل های گمراه کننده رسانه ای» موجب شدند تا خبر سقوط بشار اسد به عنوان یکی از غافلگیر کننده ترین اخبار در تاریخ رسانه ای جمهوری اسلامی ثبت شود.
۳-«بی تعادلی رسانه ای کشور» در ایجاد تعادل تحلیلی میان «قدرت سخت و نرم» جمهوری اسلامی یکی دیگر از واقعیات رسانه ای در واقعه شام بود. بیانات واقع گرایانه رهبری درباره «سقوط سوریه»، موید همین ادعاست. رهبری در بیانات مهم خود با هوشمندی، « تعادل قدرت سخت و نرم» را در جمهوری اسلامی ایران و «محور مقاومت» یادآوری کرده و به درستی متذکر شدند که گفتمان مقاومت را باید فراتر از پیروزی ها و شکست های نظامی، فهمید و به تداوم آن همت گمارد. این تبیین تاریخی در واقع یادآوری مجددی از «خسارت آرمانگرایی محض» است که در دو دهه اخیر نه تنها مانع رفع اختلافات داخلی در کشور و ایجاد وفاق ملی بوده و هست، بلکه با نابودی تدریجی تفکر واقع گرایی انقلابی نسبت به مسائل بین المللی و منطقه ای، فضا را به گونه ای پیش برده که تنها قدرت سخت را موجب «نزدیکی ظهور» دانسته و از کشته شدن میلیونها نفر در این مسیر دفاع کنند و از واریز تمام هزینه های شعارها و اقدامات خود هم به جیب نظام، ابایی نداشته باشند! کارشناسی که در تحلیل سقوط سوریه، به شبیه سازی پزشکیان و رهبر تحریرالشام می پردازد، از جنس همان کارشناسان آرمانگرای محض است که با سوپر قهرمان سازی از اشخاصی نظیر «احمدی نژاد و بشار اسد» موجب وارد کردن بالاترین خسارتهای ممکن به نظام، به وقت انحراف یا اسقاط این افراد شده و خواهند شد!
۴- آخرین واقعیت رسانه ای واقعه شام، «ناکارآمدی رسانه ای-فرهنگی» در اعمال سیاستهای منطقه ای دولت وفاق ملی است که نقطه ی بارز آن را می توان در عدم انتصاب «مشاور فرهنگی رئیس جمهور» دید که در کنار دهها انتصاب رسانه ای ریز و درشت، جای سوال فراوان دارد. عدم انتصاب مشاور فرهنگی رئیس جمهور موجب شده تا اقدامات دیپلماتیک دولت وفاق ملی بر خلاف رقیب منطقه ای -دولت ترکیه-، فاقد پشتوانه ی قدرتمند فرهنگی باشد و به همین دلیل به جای تحصیل نتایج لازم و ملموس به برگزاری نشست ها و رفت و آمدهای بی حاصل دلخوش کند. رئیس جمهور پزشکیان باید بداند عمق روابط دیپلماتیک دولتها تنها با تعمیق ارتباطات فرهنگی حاصل می شود وگرنه باز هم مثل امروز باید ناباورانه شاهد باشند که بسیاری از کشورهای عضو پیمان اکو هم در اجلاس مشهد شرکت کنند و هم در مسیر ایجاد «دالان تورانی» و دخالت آشکار ترکیه در واقعه سوریه «مخالفت عملی» ابراز نکنند!
* فعال رسانه ای