درگیریهای مسلحانه در سوریه باقیمانده نبردهای خونینی است که پس از بهار عربی در جای جای خاورمیانه و میان قدرتهای موثر منطقه، از جمله ترکیه، ایران، عربستان، قطر، مصر و امارات، درگرفت. پس از گذشت سالها از اوج آن نبردها اینک داوری در مورد نتایج آن کار آسانی است. در واقع، هیچ کدام از کشورهای اسلامی درگیر نمی توانند مدعی برد در این نبردها شوند. هیچ کدام نمی توانند مدعی شوند این درگیریها برای آنها فایده آفرین و سودمند بوده است. همه کشورهای درگیر هزینه دادند، کشته دادند، خسارت دیدند و در نهایت همه به سرجای خود بازگشتند. آنچه باقی ماند خسارات و تلفاتی بیشتر برای مجموعه جهان اسلام بود. اگر طرفی در خاورمیانه از این درگیریها سود برده باشد همانا اسرائیل است که بدون تحمل هزینه ای شاهد نابودی و فرسایش توان دشمنان خود و کشورهای قدرتمند اسلامی منطقه بود. در واقع نتیجه اصلی این نبردها تقویت برتری اسرائیل و ارتقاء جایگاه آن در منطقه بشمار می آید. این برتری از سویی کشورهای عربی متعددی را به سوی اسرائیل و صلح (ابراهیم) با آن سوق داد و از سوی دیگر اینک اعضای جبهه مقاومت را تحت فشار قرار داده به گونه ای که اعضای این جبهه که در آرزوی درگیری با اسرائیل و نابودی آن بودند، آتش بس را غایت آمال خود می یابند!
تاریخ منطقه به خوبی نشان می دهد هر گونه درگیری نظامی بین الاسلامی در خاورمیانه دامی برای فرسایش و نابودکردن توان کشورهای اسلامی است. دسترسی عالی اسرائیل به منابع قدرت سیاسی، رسانه ای، نظامی و افکار عمومی و روابط موثر این رژیم با قدرتهای جهانی موثر در منطقه به این رژیم توانی بخشیده که در تعیین مسیر این درگیریها نقشی تعیین کننده داشته باشد. اسرائیل به این درگیریها به چشم فرصتی برای نابود کردن توان مسلمانان و همچنین ایجاد تفرقه و دشمنی میان کشورهای اسلامی نگاه می کند. اسرائیل به خوبی می داند که ارتقای توان این کشورها و همبستگی آنها ناقوس خطر را برای اسرائیل به صدا در خواهد آورد. از اینرو از امکانات خود برای تداوم این درگیریها و فرسایش طرفین استفاده می کند. پیروزی یک طرف (مسلمان) اهداف اسرائیل را برآورده نمی سازد. هر کشور مسلمانی که در خاورمیانه قدرت بگیرد، چه ایران باشد و چه ترکیه، خطری برای اسرائیل به حساب می آید. مطلوب اسرائیل شکست همه طرفهای درگیر و فرسایش توان همه آنهاست. از این رو درگیریها در خاورمیانه در طول دهه های اخیر همواره در مسیر فرسودگی و نابودی تدریجی طرفین درگیر قرار گرفته و با شکست طرفین، و بدون پیروزی یک طرف، به پایان می رسد.
پیش بینی می شود این سرنوشت در انتظار نبردهای فعلی شمال سوریه نیز باشد. یعنی طرفین درگیر می توانند هفته ها و ماهها با یکدیگر بجنگند و پیروزیهای نسبی و مقطعی و موقتی را تجربه کنند اما آنچه در نهایت برای دوطرف باقی می ماند تلفات، خسارت و شکست است. هر روز یک طرف دل به پیروزی موقتی خوش می کند و فردا بهای آن را می پردازد. آنچه در نهایت باقی می ماند زمینی سوخته برای جنگاورانی خسته و خون آلود است که به اسم اسلام عزت و قدرت و امنیت امت اسلامی را به باد داده اند. این دقیقا همان چیزی است که چند سال گذشته در سوریه تجربه شد. اسرائیل نه مایل است ایران پیروز میدان سوریه باشد و نه تمایلی به پیروزی ترکیه در این نبردها دارد و تلاش خواهد نمود از درگیریهای فعلی نیز برنده ای بیرون نیاید و تاریخ منطقه بر موفقیت اسرائیل در این تلاشها گواهی می دهد. این حقیقت تاریخی تلخ، هشداری به دولت ترکیه است که در دام یک فاجعه دیگر برای ترکیه و جهان اسلام نیفتد.
علاوه بر مورد فوق، اعتبار اسلامی ترکیه از ناحیه حملات حلب تحت فشار قرار گرفته است. همزمانی این حملات با آتش بس در لبنان به شائبه همدستی و هماهنگی ترکیه و اسرائیل دامن زده است. این شائبه، به فرصتی برای ترکیه ستیزان تبدیل شده تا دستاوردهای ترکیه در حمایت از فلسطین را زیر سوال برده و چهره اسلامی این کشور را در ایران و منطقه مخدوش نمایند. علاوه بر این دشمنان روابط ایران و ترکیه حتما از این فرصت استفاده نمود و ضربه های سختی به این روابط وارد خواهند نمود. دشمنان وحدت و همبستگی کشورهای اسلامی نیز این فرصت مناسب را بلااستفاده باقی نخواهند گذاشت.
ترکیه یک کشور مهم و تاثیرگذار در جهان اسلام است. قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی ترکیه سرمایه ای برای تمامی جهان اسلام و مایه دلگرمی سازمانهای مبارز فلسطینی است. دولت ترکیه در روزهای پس از طوفان الاقصی در خط مقدم حمایت سیاسی و اقتصادی از مردم فلسطین و لبنان حضور داشته است و از این جهت می تواند به خود ببالد. محبوبیت ترکیه در میان فلسطینی ها گواهی بر این ادعاست. این حقیقت از خلال مقایسه ای منصفانه میان عملکرد ترکیه و سایر کشورهای منطقه نمایان خواهد شد. چنین مقایسه ای نشان می دهد هزینه سیاسی و اقتصادی ترکیه برای حمایت از مردم مظلوم غزه از بسیاری کشورهای اسلامی دیگر بیشتر است. برای مثال حمایت ترکیه از حماس و مردم غزه با حجم کمکهای سوریه در این زمینه قابل مقایسه نیست. همچنین ترکیه در فشار بر اسرائیل و وادار کردن این رژیم به تحمل هزینه های سیاسی و اقتصادی به دلیل ارتکاب جنایت علیه مردم غزه موفق بوده است. متاسفانه هیچ کشور اسلامی نتوانسته انتظارات مردم مظلوم غزه را برآورده سازد اما این واقعیت نمی تواند بهانه ای برای نادیده گرفتن دستاوردهای ترکیه در این زمینه باشد. از ترکیه ای با این سابقه و جایگاه انتظار می رود در موضعگیری خود نسبت به بحران داخلی سوریه احساس مسئولیت نموده و مصلحت منطقه، جهان اسلام و مردم فلسطین را در این شرایط حساس مد نظر داشته باشد.
سایر کشورهای مهم و تاثیرگذار منطقه نیز، که اینک در حال تجربه دورانی شکوفا از نزدیکی و حل و فصل اختلافات و توسعه همکاریها می باشند، نمی توانند نسبت به تحولات سوریه بی تفاوت باشند. این تحولات، در صورت ادامه و گسترش، می تواند منطقه را به عقب و روزهای سیاه پس از بهار عربی بازگرداند؛ کشورهای اسلامی را به جان یکدیگر بیاندازد و برای اسرائیل فرصت دیگری برای تقویت و تحکیم سلطه خود بر خاورمیانه بیافریند. قدرتها و کشورهای منطقه، به ویژه عربستان، قطر، مصر و الجزایر می توانند ضمن ایفای نقشی مسئولانه در این تحولات به دورشدن منطقه از فاجعه ای مجدد کمک نمایند.
برای این منظور دولت سوریه نیز وظایف مشخصی دارد؛ باید موضع خود را اصلاح نموده و راه آشتی با مخالفان و ناراضیان و همچنین کشورهای همسایه، به ویژه ترکیه، را باز نماید. به نظر می رسد دولت سوریه از فرصت ماهها و سالهای اخیر، که در جبهه های نبرد آرامش نسبی برقرار بوده و دولت ترکیه از دمشق برای حل و فصل اختلافات دعوت می کرده، استفاده درستی نکرده است. دولت سوریه باید واقعیتهای سوریه و منطقه را بپذیرد. با مردم سوریه از در آشتی در آید، مشکلات با همسایگان را حل و فصل نماید و براساس مصالح عالیه اکثریت مردم سوریه و امت اسلامی مواضع مناسبی اتخاذ نماید. مواضعی که آشتی در داخل و بهبود رابطه با سایر کشورهای اسلامی را میسر و هموار نماید.
* استاد مطالعات اسرائیل دانشگاه تهران