خبرورزشی – خواهران منصوریان که پیش از این در لیگ حرفهای چین مبارزه می کردند، اخیرا مورد توجه سازمانهای مختلف مبارزه قرار گرفتند و این بار سازمان WLF، الهه منصوریان را به یک دوره مسابقات حرفهای مبارزه در چین دعوت کرد.
منصوریان در مبارزه اول که قبل از شیوع کرونا برگزار شد، ووشوکار چینی را برد. وی در فینال بازیهای آسیایی جاکارتا به این ووشوکار باخته بود. او شنبه شب هم ژانگ منگ را شکست داد، مبارزی که قهرمانی K۱ دارد و نفر سوم رنکینگ WLF است. پیروزی منصوریان در یکی از شبکههای تلویزیونی چین که این مبارزات را پوشش میدهد، بازتاب گستردهای داشت.
منصوریان برای گرفتن کمربند طلایی، ۳ مبارزه دیگر در پیش دارد. نه حریفان بعدی او مشخص است و نه زمان برگزاری مسابقات. گفته میشود خواهران دیگر منصوریان یعنی شهربانو و سهیلا هم قرار است در مبارزات این سازمان شرکت کنند.
با لغو مسابقات قهرمانی جهان که قرار بود در آمریکا برگزار شود و شایعه حضور خواهران منصوریان در سازمان WLF بهنظر میرسد بازیهای آسیایی ۲۰۲۲ آخرین حضور آنها در رشته ووشو باشد. به هر حال درآمد بالای این مبارزات وسوسهکننده است و هر ورزشکار به ازای هر پیروزی نزدیک به ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلیون تومان درآمد کسب میکند.
از همین رو و باتوجه به درخشش الهه منصوریان در این رقابتها خبرگزاری میزان به گفتوگو با این بانوی عنواندار ووشو پرداخت که گزیده آن را در زیر میخوانید.
از مبارزه با سوپر استار چینی در wlf برایمان بگویید؟ تجربه چنین رقابتی چگونه بود؟
به خاطر این پیروزی از خداوند بزرگ و همه کسانی که در طول این مدت با حمایتهایشان نشان دادند که چگونه با شادی و موفقیتهای من شاد میشوند، تشکر میکنم. مبارز چینی پیش از این صاحب کمربند wlf بود و این ترفند برگزارکنندگان است که گاهی نفرات برتر را در همان دیدار اول رو در روی هم قرار میدهند. متاسفانه به خاطر اتفاقات اخیر و ماجرای کرونا، از شرایط ایدهآل دور بودم به همین دلیل در زمانی که داشتم، تمرینات بسیار سخت و فشردهای را پشت سر گذاشتم.
نمیتوان این مبارزات و رقابتها را با مسابقات جهانی و آسیایی مقایسه کرد و واقعا در این مسابقه شرایط بسیار خاص و حساسی را تجربه کردم و می دانستم که ورزشکار چینی برای حفظ کمربند به میدان میآید. برای رسیدن به کمربند سه بازی مهم دیگر را پیش رو دارم که درصورت پیروزی، میتوانم کمربند wlf را به دست بیاورم و از آن پس باید از کمربندم دفاع کنم.
در جریان مبارزه نخست، حریف چینی بارها تلاش کرد تا با کشیدن حجابت، تمرکزت را به هم بریزد؛ دلیلش چه بود؟
حریف چینی در طول مسابقه بارها روسری من را کشید و شاید چون زورش به من نمیرسید، میخواست از این طریق تمرکزم را به هم بریزد. طبق قوانین اگر من مشغول مرتب کردن حجابم شوم، داور باید به من اخطار بدهد، اما کار خدا بود که داور چینی این کار را انجام نداد. این در حالیست که معمولاً داوران چینی هوای فایترهای کشورشان را دارند، اما این داور چینی معرفت به خرج داد.
خیلی در مورد حجاب، از من سوال میپرسند، اما این حجاب دیگر بخشی از وجودم شده و آن را دوست دارم. قطعاً مبارزه کردن با مقنعه بسیار سخت است. جدا از گرما و به هم زدن تمرکز، گاهی حریفان هم تلاش میکنند تا از این طریق برایم مشکل ایجاد کنند اما من حجابم را دوست دارم و ترجیح میدهم تا به رغم همه این مشکلات به عنوان یک دختر با حجاب ایرانی در مسابقات حاضر شوم.
واکنش چینی ها به پیروزی تو خیلی عجیب بود؛ در این باره برایمان بگویید؟
استقبال چینیها از مبارزه من بسیار قابل توجه بود. ویدیویی برایتان ارسال میکنم تا متوجه ماجرای جالبی شوید. بازدید چینیها از اینگونه مسابقات در اینستاگرام بین دو تا پنج هزار بازدید است اما ویدیوی مبارزه من با حریف چینی در یکمتر از یک روز ۲۰ هزار بازدید داشت و همین باعث تعجب چینیها شده بود. چهار ماه است که در چین تمرین میکنم و در طول این مدت همه به من میگفتند که سرعت تو به اندازه بازیکن چینی نیست حتی تا قبل از مسابقه مربی من تا حدودی نگران بود و تصور میکرد که شاید من بازی را واگذار کنم. مربی تایلندی من به شدت نگران این مسابقه بود و حتی دوستان و مربیان چینی و تایلندی او برایش کری میخواندند و میگفتند:” الهه این بازی را می بازد!”
مربیم در تمام این مدت استرس بسیار زیادی داشت و به قول خودش به شدت نگران آبرویش بود اما وقتی لحظاتی از بازی گذشت مربیان و دوستان او موبایلشان را درآوردند و از مسابقه من فیلم گرفتند(باخنده). این موارد را نمیگویم که از خودم تعریف کنم اما دوست دارم بگویم که تلاش میکنم تا نماینده خوبی برای ورزشکاران و دختران سرزمینم باشم.
از زمانی که به چین آمدهام همه میپرسیدند که در کدام کشور تمرین کردهای تا به چنین شرایطی برسی؟ من هم در جواب همه آنها نام ایران را میآورم تا بدانند که در ایران همه چیز برای قهرمان شدن وجود دارد و کشورم میتواند قهرمانان دختر و شایستهای داشته باشد.
در مورد درآمدت از سازمان wlf میتوانی صحبت کنی؟
خیلیها از من در مورد اینکه چقدر پول گیرت میآید می پرسند. در جواب می خواهم بگویم که مگر به خاطر حضور در بازیهای جهانی و آسیایی به من پول زیادی میدادند؟! اگر در این مسابقات شرکت میکردم و مدال میگرفتم فقط به خاطر افتخار و شادی دل مردم بود. در مورد wlf هم داستان همین است. اولین هدف و انگیزه من کسب کمربند wlf است و سپس مباحث مالی.
وقتی برای تیم ملی بازی کردم و مدال گرفتم، دو سال بعد جایزه اش را به من دادند! اما در اینجا دو ساعت پس از پایان بازی پاداشم را پرداخت کردند. نمیگویم بحث مالی مهم نیست اما اولین هدفم افتخار آفرینی برای کشورم است. دوست دارم به همه زنان سرزمینم بگویم که آنها هم میتوانند چنین کارهایی انجام دهند. من در چین کار می کنم. در حال حاضر مربی باشگاه شانگهای هستنم و آنها از من میخواهد تا تجربیاتم را در اختیار جوانان و نوجوانانشان قرار دهم. به هرحال زندگی من هم خرج دارد و باید از پس آن بر بیایم.
واکنش فدراسیون ووشو به پیروزی در wlf چه بود؟
فدراسیون ووشو تا به امروز حتی یک تبریک خشک و خالی هم به من نگفته! ایرادی ندارد، من دلخور نمیشوم، اما فدراسیون ووشو خانه من است، جاییست که شب و روز در آنجا تمرین کردهام و خودم را فرزند ووشو میدانم. خیلی عجیب است که خانوادهای نسبت به فرزندش تا این حد بی همیت باشد! پانزده سالم بود که راهی اردوی تیم ملی شدم از زمان همان کلنگی که علینژاد برای فدراسیون ووشو به زمین کوبید در آنجا حضور داشتم.
در همان اتاقهای ۴ در ۴ مترِ خوابگاه، همراه با دوستانم روزها و ماهها را سَر کردم تا بتوانم در اردو حاضر باشم و برای کشورم مدال بگیرم. خدا را شکر که اکنون فدراسیون ووشو جزو فدراسیونهای موفق کشور است اما این فدراسیون موفق، رفیق و پدر، هرگز یک پیام تبریک برای فرزندش نفرستاد! البته دیگر بزرگ شدهام و به دنبال اهداف بزرگتری هستم. میدانم که اولین مسابقهام آخرین مسابقهام است و نمی گذارم چیزی تمرکز مرا به هم بریزد.
درحالی که میگویند ورود خانم ها به mma آزاد شده اما متاسفانه هیچ خبری از پیروزی شما در رسانه ها منتشر نمی شود!
خبر جام گرفتن من فقط از طریق دوستان، همشهریان و مردم خوب کشورم پخش میشود. چند وقت پیش فیلم مبارزهام را از زاویه دیگر و از جایی که دوستم با موبایلش فیلمبرداری کرده بود، تماشا میکردم و زمانی که فایتر چینی را میزدم تماشاگران چینی و حتی نمایندههای رسانهها، چنان ناراحت میشدند که باورتان نمیشود.
در حالی که تمام چینی ها این بازی را میدیدند و پشت سوپراستار شان بودند، من تک و تنها به روی رینگ رفته و به قول شما او را لت و پار کردم. با تمام اینها دم همه آنهایی که به من تبریک گفتند و حمایتم کردند، گرم و به خاطر آنها تا گرفتن کمربند طلایی پیش میروم.
این بی تفاوتی و گاهی اهانت بعضی افراد به ورزشکارن بانو چالشهای زیادی به وجود آورده، نظر شما چیست؟
برای نمونه یکتا جمالی بسیار بزرگ و قابل تقدیر بود و از همین جا به این وزنهبردار بانو تبریک میگویم. نمیدانم چرا بعضیها بیجهت موضع گیری میکنند! یک ورزشکار و یک قهرمان میتواند یک مادر عاشق و یک همسر فداکار باشد. ضمن احترام به داریوش ارجمند به هیچ وجه صحبتهایشان را قبول نمیکنم و تصورم بر این است که ایشان نیز با توجه به موفقیتهای ورزشکاران خانم نظرشان عوض خواهد شد.
فنیترین ووشوکار جهان شدهای، مدال و جام گرفتهای، در کارهای خیریه شرکت میکنی و از بانوان ورزشکار حمایت میکنی. میگویند رفتار شما شبیه علی کریمی است؟!
خیلیها معتقدند که حضور کمرنگی در فضای مجازی، تلویزیون و رسانهها دارم. باور کنید که خصوصیات اخلاقیم همین است. اکثر مجریان و دوستان رسانهای دوست و رفیقم هستند و به همه آنها احترام میگذارم، اما سیستم من به این شکل است. ترجیح میدهم فقط برای کارهای خیرخواهانه و مسائل این چنینی در جایی حاضر شوم که البته برای همین چیزها هم ترجیح می دهم جلوی دوربین نباشم.
علی کریمی جزو اسطورههای دوست داشتنی و مهم ایران است. همین اواخر او هزار تبلت به بچه های نیازمند اهدا کرد. علی کریمی شدن اتفاق بزرگ و مهمی است. مثل علی کریمی نیستم، اما تلاش میکنم تا بتوانم مثل او به مردم کمک کنم، حرفم را بزنم و حامی زنان ورزشکار باشم.
در طول این همه سال ورزش قهرمانی برای تو اتفاق های عجیبی افتاد و دچار آسیبدیدگی های شدیدی شدی، اما یک راز بزرگ درمورد الهه منصوریان وجود دارد که میخواهم در مورد آن با تو صحبت کنم.
میدانم که شما در مورد چه صحبت می کنید و همیشه این را میدانستم که بالاخره یک روزی این راز برملا میشود.
فکر میکنم خوب است که مردم بدانند با چه مشکلات بزرگی دست و پنجه نرم کردی تا به مدال برسی؟
وقتی کسی ورزش قهرمانی میکند باید خودش را آماده همه چیز بکند. مادرم همیشه میگوید:” باید پیه همه چیز را به تنت بمالی.” واقعا دوست ندارم که از خودم تعریف کنم اما خصوصیاتی دارم که شاید مختص خودم باشند. مثلا در همین بازی آخر وقتی حریف چینی به من ضربه میزد، صورتم را تکان نمیدادم تا داور متوجه ضربه او نشود شاید فکر کنید این کار خیلی خوبی است اما شدت ضربه حریف چند برابر میشود و قطعاً دردی که باید تحمل کنید بسیار زیادتر میشود.
سال ۲۰۱۱ و در حالی که اوایل ورزش حرفهای من بود، دچار مشکل قلبی شدم. آنجا بود که باید برای ماندن یا رفتن تصمیم میگرفتم. خون با سرعت پانزده تا هجده به سمت قلب من میرفت و با سرعت هفت از قلبم به سمت پایین تنهام حرکت میکرد. آئورتِ من دچار مشکل شده بود و طبق صحبت های دکتر اشراقی باید در قلبم اِستَنت کار میگذاشتند.
اجازه دهید پس از گذشت سالها، انتقادی بکنم، قبل از آن همه مسابقه و مبارزه کسی در مورد این موضوع حرفی نزد و دوستان حتی دفترچه پزشکیم را هم امضا نکردند! فشار بدنم در آن زمان روی پانزده بود و وقتی که ورزش میکردم فشارم حتی به هجده میرسید. این را به هر پزشکی که بگویید هَنگ میکند چرا که اگر چنین اتفاقی برای کسی بیفتد، فوت میکند، اما من از بچگی به این موضوع عادت کرده بودم و حتی با همین شرایط ورزش میکردم تا قبل از معاینه و تجویز دکتر اشراقی کسی متوجه این ماجرا نشد و به همین دلیل همیشه خودم را مدیون ایشان میدانم. وقتی دکتر اشراقی فشار من را گرفت روی پانزده بود. ایشان فشار پایم را هم گرفت و دیدیم که فشار پایین تنه من روی هفت است. در آن زمان من بیست سالم بود و به پیشنهاد دکتر اشراقی بود که در قلبم استنت کار گذاشتند.
یادم هست که در همان روزها به اتاق همان مسئول مورد نظر رفتم و گفتم :”من از سال ۲۰۰۶ در تیم ملی هستم و در سال ۲۰۰۷ برایتان مدال آوردهام چطور در تمام این سالها شما متوجه این قضیه نشدهاید و این همه سال مرا برای مسابقه فرستادهاید؟” در آن زمان خیلیها به من گفتند که با رسانهها صحبت کنم و علیه این دوستان افشاگری کنم اما من کار دیگری کردم و به آنها گفتم که میخواهم در مسابقات شرکت کنم!
هر چند که آنها مخالفت کردند اما خودم همه چیز را گردن گرفتم و گفتم به شما امضا میدهم که حتی مردم هم کاری به کارتان نداشته باشند. نه از شما شکایت میکنم و نه از پزشکتان. فقط بگذارید من در این مسابقات شرکت کنم. به هرحال من تعهد دادم و گفتم اگر هم بمیرم همه چیز پای خودم هست. حسابش را بکنید که چقدر دوست داشتم در مسابقات حاضر باشم. به هر حال در مسابقات شرکت کردم و بعد از پایان مسابقات دکتر زینعلی قلبم را عمل جراحی کرد.
پس از جراحی یک سال از مسابقات دور بودم و به همین دلیل فقط در سال ۲۰۱۲ نتوانستم مدال بیاورم. اما بعد از یک سال به مسابقات برگشتم و در سال ۲۰۱۳ طلا گرفتم. دکتر قلب من میگفت :” هیچ وقت نباید به قفسه سینه و قلب تو ضربهای وارد شود.” اما من در همان شرایط وارد مسابقات شدم و توانستم برای کشورم طلا بگیرم.
نترسیدید که بلایی سرتان بیاید؟!
راستش اگر بمیرم، خیلی ناراحت نمیشوم! خدای ناکرده اگر آدم بمیرد همه چیز تمام میشود، اما نکته نگران کننده جایی است که آدم از کار بیفتد و مجبور شود با هزار درد و بیماری خانه نشین شود. با تمام این حرفها به قلبم اعتماد دارم. معتقدم که بهترین قلب دنیا را دارم. این قلبم به من کمک میکند تا دیگران را دوست داشته باشم، ورزش کنم، جام و مدال بیاورم و دل مردم را شاد کنم. تا روزی که این قلب همراه من باشد و در سینهام بتپد همان کارهایی را میکنم که دوست دارد. هر وقت برای تست میروم، پزشکان من می گویند که ورزش حرفهای را کنار بگذارم، ولی قلبم چیز دیگری میگوید؛ قلبم میگوید ” برو جلو، من همراه تو هستم”.
البته مصدومیتهای مهم فقط به ماجرای قلب شما مربوط نمیشود چون در مسابقات جهانی و در سال ۲۰۱۳ هم دچار آسیب دیدگی های عجیب و غریب شدی؟
در آن مسابقات از ناحیه چشم مصدوم شدم و عصب چشمم دچار مشکل بزرگی شده بود. تا حدی که میگفتند اگر درست نشود مجبوریم چشمت را تخلیه کنیم. در آن روزها در خانهمان در سمیرم، مراسم عزاداری امام حسین را برگزار میکردیم که همان شب مادرم خواب دید و به من گفت که شفای چشم تو را گرفتهام. شاید باورتان نشود، اما وقتی به پزشک مراجعه کردم، به من گفت که همه چیز درست شده و انگار هیچ مشکلی وجود نداشته است. همه اینها در حالی بود که مدارک و عکس های زیادی از چشم مصدومم وجود داشت. البته هنوز عصب زیر چشم چپم برنگشته و در این قسمت هیچ حسی ندارم.
مصدومیت صورتت هم عجیب بود، برایمان از آن آسیب دیدگی بگو؟
مصدومیت شدید دیگری که در موردش صحبت میکنید مربوط به شکستگی صورتم بود. استخوانهای صورتم از ۶ ناحیه شکست و به همین دلیل ماهها با نِی غذا میخوردم و روزهای بسیار سختی را گذراندم. به خدا حرفهایی که میزنم شعار نیست. همه این کارها را کردم تا دل مردم را شاد کنم و مدال بیاورم.
پس از تمام این آسیب دیدگیهای عجیب و غریب در یک جمله بسیار احساسی و جالب گفته بودی که “من به کارم ادامه میدهم چون میخواهم با پولش مادر و خانوادهام را خوشحال کنم.”
در آن زمان به پول احتیاج داشتم. شاید این روزها از نظر مالی شرایط بهتری داشته باشم، اما در آن زمان برای پول دست و پا میزدم. شاید اگر فقط میخواستم به خودم فکر کنم، در آن زمان هم شرایط هم بد نبود. اما مسئولیتهای دیگری داشتم که باید از پس آنها بر میآمدم. همین الان و در چین، فقط به آرامش خودم فکر نمیکنم، مسئولیت مادرم و آدمهای دیگری که با من هستند که برایم مهم است. بخاطر آنهاست که در چین وارد رینگ میشوم و مبارزه میکنم.
میدانید که جایزه همان مسابقات را دو سال بعد گرفتم. در طول این دو سال آن جایزه دیگر ارزش روز اول را نداشت. میخواستم با آن پول زندگی مادرم را در سمیرم تغییر دهم اما بعد از گذشت دو سال آن پول به هیچ درد من نخورد و نه توانستم با آن پول کاری انجام دهم و نه اینکه ارزش خودش را داشت.
از سینما و پیشنهادهایی که دارید برایمان بگویید؟
از چند کارگردان و پروژه خوب سینمایی پیشنهادهایی دارم. حتی وقتی میخواستم به چین بیایم پیشنهاد حضور در یک سریال به من داده شد اما با توجه به اینکه میخواستم در مسابقات wlf حاضر شوم، نتوانستم به این پیشنهادها پاسخ مثبت دهم. آخرین بار به دعوت ابراهیم عامریان و برزو نیک نژاد در فیلم سینمایی انفرادی به صورت افتخاری حضور داشتم و با هنرمندان عزیزی مثل رضا عطاران، احمد مهرانفر و مهدی هاشمی همبازی شدم.
میگویند حسابی رضا عطاران را زدهای(باخنده)! آیا صحت دارد؟
(خنده) بازی با آقای عطاران یکی از خاطرههای دوست داشتنی من است. قرار بود من با لگد به صورت آقای عطاران بزنم و ایشان به خاطر نگرانی که داشتند مدام سرشان را میکشیدند. هرچه میگفتم پایم را کنترل می کنم آقای عطاران به من اعتماد نداشتند و سرشان را می کشیدند. در برداشت نهایی آقای عطاران سرشان را نکشیدند و من هم چون فکر می کردم ایشان سرشان را تکان میدهند پایم را دیرتر نگه داشتم و به همین دلیل با لگد زدم به صورت عطاران.(خنده) بعد از این سکانس کلی از ایشان عذرخواهی کردم و او هم کلی خندیدند.
همانطور که گفتید به فیلم و سینما علاقه زیادی دارم. حامد بهداد، حبیب رضایی و نوید محمدزاده بازیگران مورد علاقهام هستند. البته دوستان هنرمند بسیار زیادی دارم که ترجیح میدهم فعلاً اسمی نبرم. از آنجایی که گاهی در چین اوقات فراغت دارم،مینشینم و فیلم میبینم. سریالهای جدیدی مانند سیاوش و میخواهم زنده بمانم را میبینم در بین سریالهای خارجی خانه پوشالی را از اول تا آخر دیدم.
لطفا در پایان در مورد ماجرای چکهای نقد نشده توضیح دهید و بگویید جریان چیست؟
خیلی دوست داشتم در کشور و شهر خودم کاری انجام دهم و به همین دلیل تلاش کردم تا وارد یک تجارت بزرگتر و شاید جهانی شوم و محصولات خودمان را به دیگران معرفی کنم. در این راه زحمات زیادی کشیدم و پول هزینه کردم، اما درست در روزهایی که درگیر تمرین و مسابقه بودم، اتفاقات عجیب و غریبی افتاد. کارم را خراب کردند، پولم را خوردند و چکهایشان هم برگشت خورد.
چند وقت پیش از طریق وکیلم پیگیر چکها شدم و بالاخره بعد از گذشت سالها شکایت کردم، اما درست در آخرین روز دادگاه طرف با خانوادهاش آمد و شروع به التماس کرد. دلم نیامد کاری کنم. وکیلم از آنجا خارج شد و هیچ کاری انجام ندادیم و دوست ندارم دیگر حرفی در این باره بزنم.